خدایا از من بگیر :
خانه ای را که در آن ذکر تو نباشد !
شقفی را که در آن قرآن تلاوت نگردد !
فرشی که بر روی آن سجاده ی نیاز نباشد !
سفره ای را که برای تو گسترده نشود !
ظرفی که برای تو پر نگردد !
لباسی را که با آن عبادت تو نشود !
کفشی را که برای… بیشتر »
آرشیو برای: "اسفند 1394, 04"
تحریم زنا برای پاسداری از طهارت و پاکی نسل بشری است !
تحریم شراب برای پاسداری از حوزه عقل و اندیشه است !
تحریم بی حجابی برای پاسداری از حریم خانواده است !
خدایا سپاس که فکر امنیت ما را کرده ای ! و مراقب ما بوده ای ! بیشتر »
من شنیده ام ، هر کس از هر آنچه می ترسد ، بسرش می آید !
و شنیده ام چون روح انسان از آینده خبر می گیرد و می فهمد که چه بسرش خواهد آمد ، لذا از آن می ترسد !
امیر مؤمنان ع فرمود : از هر آنچه می ترسید ، خود را در آن افکنید !
من امروز تصمیم گرفتم که نترسم… بیشتر »
امروز در سحرگاه برای ترک عادتی ناپسند تکبیره الاحرام گفته ام !
دعا کنید که احرام خود را نشکنم ! و با همین احرام به دار دیگر منتقل شوم ! بیشتر »
روی ستون برق خیابان کاغذی چسبانده بودند : " یک قطعه طلا پیدا شده است . با این شماره تماس بگیرید . " خدایا سپاس که در شهر ما هستی و دلم را گرم می کنی ! بیشتر »
روی ستون برق خیابان کاغذی چسبانده بودند : " یک قطعه طلا پیدا شده است . با این شماره تماس بگیرید . " خدایا سپاس که در شهر ما هستی و دلم را گرم می کنی ! بیشتر »
خدایا ! سحرگاه که به در خانه ات آمدم ، یک گونی گناه ریز و درشت آوردم و یک چمدان حاجت و نیاز !
مرا ببخش که سوغاتی برایت نیاوردم !
یک فقیر و نیازمند و ممکن الوجود ی که امکان خود را به گناه نیز آلوده است و بیچارگی اش مضاعف شده است ، چه دارد که سوغاتی… بیشتر »
بهتر است کسانی که در روز هفتم اسفند نمی خواهند رأی بدهند ، پشت شیشه ی ماشین خود بنویسند : " من ایرانی نیستم ! " مثل مردم دیگر کشورها که دغدغه انتخابات ما را ندارند ، چون این انتخابات به سرنوشت آنان مربوط نیست ! بیشتر »
برای عرض تسلیت رحلت پیامبر ص ، به خانه ی دخترش می روم ! اما آنجا در کوچه همهمه است !
من از همهمه می ترسم !
عده ای جمع شده اند ، صداها به زشتی و دشنام بلند است ! شمشیر ها در هوا می رقصند ، دود و آتش به آسمان می رود !
نزدیکتر می روم . . . وای… بیشتر »
شهر پیغمبر پر از بیداد شد / آسمان لبریز از فریاد شد
نخل ها بر سینه و سر می زدند / طائران عرش پرپر می زدند !
چشم جبرئیل امین مبهوت بود / غرق ماتم عالم لاهوت بود !
کینه توزی را عجب آموختند / قلب مادر را به طفلش دوختند !
آن در و… بیشتر »