نمی دانم چطور شد ، رحمت الهی وزیدن گرفت ! شاید چون واقعاً خالصانه رفته بودم ؟
هان چطور شده ؟ این همه می روی و عزت و احترامت می گذارند ، حالا یک دفعه هم بی احترامی شود ؟
مگر تو از پیامبر (ص) بیشتری ؟ توی طائف با او چه کردند ؟ مگر کوچه نگرفتند و او را سنگ باران کردند ؟ چند دفعه این درس را به بچه ها داده ای ؟
مگر توی صورت حضرت علی ( ع ) دشنام نمی دادند و حضرت صورتش را بر می گرداند و می گفت : شاید با علی دیگری هستند ؟ !
مگر به فاطمه زهرا (س) نگفتند ، بر خلیفه وقت ، ابوبکر خروج کرده است ! پس خروج عایشه بر علی ( ع) با این در !
دروازه ساعات دمشق را که دیده ای ؟ حضرت زینب ( س) را ساعتها آنجا نگه داشتند تا شهر را تزیین کنند؟ تا حالا کی به تو گفته است ، خارجی ؟( از دین خارج شده و بر خلیفه خروج کرده )
مگر پیکر مطهر امام حسن ( ع) را بدستور عایشه تیر باران نکردند ، چون گفت : جایی که پیامبر(ص) دفن شده حجره من است و نمی گذارم حسن (ع) آنجا دفن شود ؟
و مگر امام حسین (ع) وقتی در روز عاشورا حرف می زد ، افراد جلویی ، هلهله نمی کردند تا عقبی ها صدای او را نشنوند ؟ ( من سالها در حوزه ، تاریخ اسلام را بصورت روضه درس داده بودم و طلبه ها سر کلاس زار زده بودند ، به تمام مصائب زندگی آنها آگاهی داشتم ) همه آن درسها یکی یکی در نظرم می آمد .
چند بار توی روضه ها گفته بودی ، کاش من بجای شما سنگ وسیلی خورده بودم ، حالا چی شده است ؟ همه ی ادعاهایت دروغ بود ؟
تازه اینها جوان شیعه و ناپخته و خام هستند . شاید اصلاً از کوتاهی امثال تو اینطور شده اند ؟