تخم شربتی
#یوکابد ۷
ایام محرم است و ما در خانه هیئت داریم. خانم ها طبقه پایین هستند.
لعیا شربت آورده.
_ زن عمو شربت چطوری بدیم؟
من هم که مدام بالا و پایین می دویدم گفتم: کلمن پر از آب یخ کردم، بریز توی همون کلمن.
مهمانها یکی یکی رسیدند.
لعیا گفت: زن عمو! ملاقه میدی؟
_ واسه چی؟
_ برای هم زدن شربت!
_ مگه اولش هم نزدی؟
_ چرا، ولی چون تخم شربتی داره همش ته نشین میشه!
_خوب پس چرا توی کلمن ریختی؟
_شما گفتی دیگه!
_من نادون غلط کردم، چه می دونستم تخم شربتی داره!
تا ساعت ۱۱ شب که خانمها می اومدند، لعیا عین دستگاههای شربت ساز بیرون، کلمن هم می زد و به سارا می گفت: حالا شربت بریز!
استغفرالله ، اون شب چقدر خندیده بودیم !
#طرید