اگر اندکی در سخنان بزرگان غور و تفحص کنیم ، در می یابیم که که دعا جزو نیازهای ضروری بشر و آرامش دهنده ی اوست و در اغلب سخنان آنان حرفی از گرفتن و نگرفتن حاجت نیامده است . علامه طباطبایی ( ره) در این مورد می فرماید : دعا با سوال متفاوت است . دعا عبارت از این است که دعا کننده می خواهد نظر مخاطب را به خود متوجه سازد و سوال این که بعد از یافتن مخاطب ، چیزی از او در خواست نماید. ( المیزان ، ج2، ص 31)
نکته ای که معمولاً از دید ما مخفی می ماند این است که : هدف و نیت اغلب ما از دعا ، برآورده شدن حاجت است . لذا وقتی (به نظر ما ) حاجتمان برآورده نمی شود ،احساس می کنیم که دعای ما بی فایده بوده است و هیچ ثمری نداشته است . در حال که از دید حضرت حق چنین نیست . زیرا غرض اصلی خداوند از دعا ، ارتباط انسان با خدا و حرف زدن با خداست . گرفتن و نگرفتن حاجت ، خیلی مطرح نیست . زیرا خداوند به دادن حاجات در دنیا خیلی متمایل نیست زیرا : ” انّ الانسانَ لَیَطغی اَن رَاه استَغنی ” کلاً ویژگی ای که منحصر بفرد انسان است و در موجودات دیگر وجود ندارد ، زیاده خواهی وسپس ، طغیان و سرکشی بر اثر آن است . لذا اغلب معصومین و اولیا الهی دچار فقر بودند و از این فقر هم راضی بودند . در روایات است تنها پیامبری که از خدا ثروت خواست ، حضرت سلیمان نبی علیه السلام بوده است و لذا آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود ، ایشان است !
پس اگر قرار است چیز زیاد مادی در دنیا به ما داده نشود ، چرا خدا ما را به اصرار در دعا فراخوانده است؟ مثل اینکه من اصرار کنم شما حتماً خانه ما بیایی و بعد بگویم ، شاید در را هم باز نکردم ؟ شاید راز این نکته در این است ، که در اصرار ، تحولی ژرف در انسان روی می دهد . انسانی که التماس و اصرار می کند ، تمام ابعاد روح و جسمی اش در راستای این حالت قرار می گیرد و به شدت ، متأثر می شود . گویا در اصرار، آن ارتباط عمیق صورت می گیرد و سیم روح انسان به خدا وصل می شود . کارل می گوید : کسی که دعا کند خدا او را از یک بیماری عضوی شفا دهد ، ممکن است برای مصلحتی بیمار بماند ، ولی در عوض یک تحول عمیق روحی و اخلاقی به او دست خواهد داد .
روزی در بیمارستان برای عیادت رفته بودم . وقت نماز به نمازخانه بیمارستان رفتم که نماز بخوانم . بعد از نماز امام جماعت طبق روال هر روز دعای ” امن یجیب ” را خواند. من صدها بار این آیه را خوانده و شنیده بودم ، ولی هرگز مثل آن روز در من اثر نگذاشته بود . وقتی مریضها و یا همراهان آنها این دعا را با التجا و توجه می خواندند ، من احساس می کردم ، در و دیوار هم ” امن یجیب ” می خوانند ! وقتی شما به کسی اصرار می کنی ، حتی ذره ای از وجودت هم بیکار نمانده است و آن ذره هم مشغول اصرار و التماس است ، این همان کیمیایی است که همه عرفا بدنبالش می گردند ! که تمام وجودت در سیطره نیاز به حضرت حق قرار گیرد !
اگر خودت مقایسه کنی بین دهها دعایی که معمولی خوانده ای و یک دعایی که اصرار کرده ای ، اذعان خواهی کرد که چقدر با هم فرق دارند . من معتقدم که اغلب ماها ، خیلی معنای عبادت را نمی فهمیم ، مگر جایی که بقول قرآن کریم ، در کشتی بلایا باشیم و در حال غرق شدن ، آنگاه او را خالصانه می خوانیم ! اگر اینطور باشد فقط به اندازه بلاهایی که دچارش شده ایم ، خدا را خوانده ایم ! می خواهم بگویم که نماز در بلا با نماز در آسایش ما فرق می کند . دعا در بلا با دعای در آسایش ما فرق می کند . اثر آنها هم با هم فرق می کند . برای همین معصومین به اصرار در دعا تأکید کرده اند ، تا به آن جوهری که آرزویش را داریم برسیم ، بشرطی که گرفتن و نگرفتن حاجت ، کار ما را خراب نکند و ما را نا امید نکند !
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خدای تعالی دوست می دارد که سوال کننده مبالغه و اصرار کند .
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود : دعا سپر مؤمن است . هرگاه دری را زیاد بکوبی ، برایت گشوده می گردد .
امام صادق علیه السلام فرمود : ای میسر مبادا بگویی ، برای هر کسی مقدری شده و کار گذشته تغییر پذیر نمی باشد . در نزد خدای عزیز مقامی برای بندگان است که به آن نخواهند رسید مگر با درخواست و سوال . . . و فرمود : مؤمن همیشه در خیر و خوبی است ، مادامی که تعجیل نکند ! پس ناامید شود و ترک دعا کند . راوی پرسید : تعجیل چیست ؟ فرمود : اینکه دعا کننده بگوید خدا را خوانده ام اینطور و اینطور و اجابت ندیده ام !