مراحل تنبیه
مرحله های تنبیه را که در کتاب نظام خانواده آقای سالاری فر خوانده ای ؟ شروع به اجرای آزمایشی آنها بر روی گربه کردیم . بعد از مرحله اول که پیشت و کیشت بود ، مرحله ی دوم که داد و فریاد بود ، افاقه نکرد . باید اعتراف بکنم که من گربه ها را خیلی دوست دارم ، ولی صدای نکره ی او داشت روی اعصابمان می رفت ، دور از چشم همه ی شما ، مرحله بعد را با تنبه بدنی با اسلحه سرد شروع کردم و یک لنگه دم پایی پرت کردم ، گرد و خاکی ازش بلند شد که انگار یکسال است حمام نرفته است . هر چه او را می راندیم ، بدتر می شد . حاج آقای ما هم اصلاً با گربه ها میانه خوبی ندارد ، ولی چون کمی ! از خدا می ترسد ، با تنبیه درجه آخر که خشونت و درگیری بود ، مخالف بود و می خواست ماجرا به مسالمت برگزار شود ، لذا مثل آقا معلم مدام با الفاظ او را نصیحت می کرد ! ولی ظاهراً زبان همدیگر را نمی فهمیدند ! چون گربه به کارش ادامه می داد .
پیشنهاد مادرم
گربه کذایی تقربیاً یک شبانه روز همینطور نعره زد ، تا اینکه مجبور شدیم از مادرم که در امورات گربه ها تخصص داشت کمک بگیریم . مادرم آمد و بنا بر شیوه ی خودش ، کلی نوازشش کرد و سرش و زیر چانه اش را خارید ! و در گوشش چیزهایی گفت ، ولی فایده نداشت .
پیشنهاد دوم مادرم این بود که او را از داخل خانه رد کنیم و به حیاط سمت خیابان ببریم . آنوقت از آنجا مجبور می شود که برود و گم بشود . لذا با احتیاط و ترس از هیکل چهار شانه اش ، او را به داخل خانه آوردیم و از آنجا که قابل بغل کردن نبود ، با مادرم دو دستش را گرفتیم و تاتی تاتی او را تا دم پله ها بردیم . تا پله ها را دید نمی دانم چه خاطره ای در او زنده شد که عین جت برگشت و به سمت حیاط بزرگ دوید و دوباره شروع به نعره زدن کرد . مجددا ً این کار را تکرار کردیم ، ولی ایندفعه به محض رسیدن به پله ها زود در هال را بستیم و او در راه پله ماند . کمی که نعره زد ، در بالا را باز کردیم . دوید به سمت حیاط طرف خیابان و از نرده های پنجره طبقه بالایی ما( که مثلاً اسمش را خانم صولتی می گذاریم ) بالا رفت و روی بالای نرده ها چمباتمه زد و دوباره شروع به نعره زدن کرد . خدا رحم کرده بود که خانوم صولتی خانه نبود و گرنه هم به 110 زنگ می زد که بیاید ما را ببرد و هم به 125 که بیاید گربه را ببرد و ما را بیچاره می کرد !