4) بن بست 204 : می دانی کلید واژه های بن بست چیست ؟
اگه اهل ترس از خدا باشی به خودت گیر می دهی : چرا ؟ برای چی ؟ چطور ؟ مگه میشه ؟ من که همیشه دعا می کردم ؟ من که همیشه نمازم اول وقت می خوندم ؟ من که به کسی بدی نکردم ؟ من از اول شانس نداشتم ؟ می دونستم اینطور میشه ! نمیدونم چه گناهی کردم ؟ نمی دونم مکافات چیو دارم پس میدم ؟ نمی دونم ؟ ! دیدی چه خاکی بسرم شد !
اگه خیلی اهل ترس خدا نباشی به مردم گیر میدی : مگه من از اون چی کمتر دارم ؟ واسه چی من اینطور شدم و اون نشد ؟ مگه من به کی بدی کرده بودم ؟ چطور اون اهل دیانت نیست ، اینطور خوش بخت شده و اون وقت من ؟ ! چطور اون دختره اهل نماز نبود ، شوهر به اون خوبی پیدا کرد و شوهرمن اینه ؟ چرا بچه اون مادر بی حجاب، اینقدر مؤدب و مؤمنه و بچه من وحشی و بی ادب ؟ چرا من از تهران شوهر کردم ، رفتم روستایی که اینترنت هم نداره ، اون وقت صغری از دهات شوهر کرد و رفت فرانسه ؟
اگه دیگه به سیم آخر زده باشی ، به خدا و ملکوتیان گیر میدهی ! از اول هم خدا منو دوست نداشت ! خدا به من محل نمی ذاره ! اهل بیت که به من توجه ندارن ! چقدر دعا کردم اصلاً جواب نمی دهند ! اونها با خوبها سر و سرّ دارند ! معلوم نیست اون بالا چه خبره ؟ خدا همیشه پشت پولدارهاست ! خدا اگه منو دوست داشت کمی توی کیفم پول میذاشت !
من با اینکه خیلی سواد کلامی ندارم ، ولی می فهمم که بعضی از این حرفها کمی بوی شرک میده ! بعدش هم این کلید واژه ها علاوه بر دسته بندی بالا ، سه مرحله داره : اگه زبانی بگی و کسی بشنوه ، یا اگه زبانی بگی و کسی نشنوه و یا فقط در ذهنت مرور کنی . به هر حال در کتاب قانون جزایی خدا هر کدوم از اینها یک تبصره خاص داره که به بحث ما مربوط نیست !
چطور برات فرق می کنه کسی توی ظرف بزرگ برات میوه بچینه و یا توی یک کاسه کوچیک ، توی ظرف کریستال سوگا برات میوه بچینه و یا توی بشقاب ملامین و یا دو تا میوه بذاره توی پیش دستی و برات بیاره و یا دو تا میوه بذاره توی نایلون و بده ببری ، به هر حال که باشه دو تا بیشتر نمی خوای بخوری ولی همه این مدل پذیرایی برات مفهوم خاصی داره ، اون وقت توی بن بست هر چی بگی و هر مدل حرف بزنی ، و بعد هیچی به هیچی ؟
آخرش هم اینه که من به حرف ” چ ” خیلی فکر کردم . منظور فیلم چمران نیست ! منظورم اینه که چرا حرف ” چ” در بن بست ها اینقدر تکرار میشه ؟ از رمز و راز حروف خبر داری که ؟ !