#ابتلا صبور باش عزیزم بچه کیلویی چنده ؟ الان که دعای مریض مستجاب است بچسب به دعا برای فرج آقا ، دعای برای گرفتاران ، جوانان ، فردا پس فردا اومدی گفتی استاد اینها بی تربیت شدند. واسه من دعا بفرست ، این موقع ها را یادت بنداز ?? الان بهترین فرصت… بیشتر »
آرشیو برای: "مرداد 1400"
#المراقبه در دعای ندبه امروز که در مشهد اردهال برگزار شد ، شخص نابینایی در صف اول با اشتیاق تمام ، انگشتانش بر روی خط بریل می لغزید و دعای ندبه می خواند، در حالی که چشمان بینای بسیاری در خواب بودند ! چون قیامت پیش حق صفها زده در… بیشتر »
#عید_بندگی «اسماعیل برای ابراهیم تنها یک پسر برای یک پدر نبود، پایان یک عمر انتظار بود، پاداش یک قرن رنج ،ثمره یک زندگی پر ماجرا و نویدی عزیز ، پس از نومیدی تلخ، واسماعیل تو شاید خودت باشی! شاید خانواده ات، یا شغلت، ثروتت، حیثیتت، چه می… بیشتر »
#المراقبه غفلت دسته جمعی ، دیگر غفلت به نظر نمی آید ! جمع و جمعیت ، می تواند خیلی ضد ارزش ها را ، ارزش جلوه دهد ! جمع و جمعیت چیز عجیبی است ! همه چیز را به نفع خودش تغییر می دهد ! افراد در جمعیت ، به گونه ی دیگری می شوند ، گونه دیگری… بیشتر »
#عید_قربان عید قربان است یا عید عنایات خداست؟ عید عشق و عید ایثار و مناجات و دعاست ذات حق با میهمانانش گرفته جشن عید مرکز این جشن نورانی بیابان مناست هر کجا رو آوریم و هر طرف چشم افکنیم خیمۀ حجاج بیتالله پیش چشم ماست نور از هر خیمه میتابد به بام… بیشتر »
#عید_قربان علامه طهرانی در کتاب روح مجرد می نویسد: مرحوم آقا سیّد ضیاء الدّین دُرّیّ یکی از وعّاظ و اهل منبر درجه اوّل طهران و استاد علوم معقول بودند؛ و اینک متجاوز از سی سال است که فوت کرده اند. حقیر در پای منبر ایشان کراراً بوده ام؛ مسلک حِکَمی و… بیشتر »
#عید_قربان حاجیان آمدند با تعظیم شاکر از رحمت خداى رحیم … مر مرا در میان قافله بود دوستى مخلص و عزیز و کریم … گفتم او را بگوى چون رستى زین سفر کردن به رنج و به بیم … شاد گشتم بدانکه حج کردى چون تو کس نیست اندر این… بیشتر »
سلام جانم حسودان نردبان ترقی معنوی انسان هستند. شما که در نهایت کمال هستید که بیشتر در معرض هستید. چهارقل و ایه الکرسی را مدام با توجه بخوانید. صدقه زیاد بدهید ولو جمع صدقات در چند روز بشه هزار تومن. حتما حرز امام جواد بگیرید و در بازو بیندازید. فقط با… بیشتر »
#المراقبه استکان کمرباریک لب طلایی نازنینم را شستم و کنار سینک گذاشتم و طبق معمول زیر لب غر زدم : انگار توی این چایی نخورند روزشان نمی گذرد! ( آخه بچه ها خوششان می آید توی لیوان ها و استکان های مهمان ، چایی بخورند !!) بعد که شروع کردم با عصبانیت… بیشتر »