لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبون نعیمه وسط این همه کار و جلسه و تبلیغ، بهم زنگ زد که یه سری بهم بزن. بعد از جلسه با عجله ماشین می گیرم و میرم. وارد راه پله که میشم، بوی برنج و زعفران گیج و منگم میکنه. وقتی نعیمه درو باز میکنه، خشکم میزنه! وای… بیشتر »