لعیا
با اینکه سه ماه از مرگ لعیای جوان، می گذرد، اما هنوز از شوک رفتن او، بیرون نیامده ایم که هیچ ، تازه الآن هم بدتر شده است!!
چون چند سال بود که لعیا برای هیئت شربت یا شیرینی می آورد و خودش هم شربت را درست می کرد و با سلیقه در لیوانها می ریخت. داخل سالن هم نمی آمد همان جا کنار راه پله می نشست!
تمام مدت هیئت جایش خیلی خالی بود ! مدام فکر می کردم اگر سرم را برگردانم ، لعیا مشغول ریختن شربت و پذیرایی است!
بودن او در هیئت، باعث شده بود هر شب برایش فاتحه بفرستیم!
یاد مادرم می افتم . در مجلس آل یاسین، مدام دوستانش یادش می کنند، در ایام اعتکاف مدام یادش می کنند، در مشاهد مشرفه مدام یادش می کنند و برایش فاتحه می فرستند!
یادمان باشد دور و بر مجالس اهل بیت زیاد بچرخیم، تا بعد از مرگ زیاد یادمان کنند!
@shamimemalakut