سربار
#یوکابد ۳۱
آخرین بار که لعیا داشت از خونه میرفت بیمارستان، به مادرش گفته بود:« یه گونی برنج توی کابیت گذاشتم، اونو ببر بده حاج خانوم( مادرشوهرش)! آخه هر روز غذا می پزه میاره، من هم شرمنده میشم ! ان شاالله وقتی برگشتم جبران می کنم!»
کلا لعیا، خیلی مقید بود که سربار دیگران نباشه، کارش گردن کسی نیفته، بدهکار کسی نمونه!
حالا همه کارهاش گردن دیگران افتاده!این و اون از شوهر و بچه هاش نگهداری می کنند، کارهای خانه اش را مردم انجام می دهند، توی مراسم هاش اقوام زحمت می کشند، نزدیکان براش خرج می کنند!
آدم وقتی می میرد، همه کارهایش گردن مردم می افتد، بدون اینکه فرصتی برای جبران کردن داشته باشد!!
خیلی غصه دار است !!
#طرید