33 ) شیادی : در اطراف کرج خانم مداحی بود که پوست حضرت زهرا (س) را که وقت هجوم به خانه ایشان پشت در افتاده بود ، به خانم ها می فروخت ! در آزمایشگاه معلوم شد مواد شیمیایی خاصی را در شیشه می ریزد که مدام هر چه از آن بر می داری ، دوباره بازسازی می شود .
معروف شده بود جلسه خانم مداحی چنان معطر می شود که خانمها بیهوش می شوند . چند نفر از بسیج رفتند ببینند چه خبر است . دیدند وسط نوحه خوانی و در تاریکی خانم مداح ، عصاره گل محمدی را در آورده و مشغول باز کردن در آن است . بسیجی ها می خواستند از دستش بگیرند ، ولی او التماس می کرد : « تورو خدا آبرویم را نبرید . دفعه آخرم است و دیگر این کار را نمی کنم . من چهارتا بچه قد ونیم قد دارم و باید خرج آنها را بدهم . » ولی بعداً فهمیدند دوباره ادامه می دهد .
یکی از نزدیکانم می گفت : اگر حاجت داری بیا برو فلان جلسه که بالا شهر تهران است . - چرا ؟ - آنقدر حاجت می دهد که حد ندارد و مردم مدام گوسفند می آورند و به دم در خانه می بندند ! - گفتم مگه چطور است ؟ گفت : وقتی چراغها را خاموش می کنند ، دست حضرت ابوالفضل (ع) می آید و از این سر مجلس تا آن سر مجلس حرکت می کند و زنها همه بیهوش می شوند .
جایی یکی از دوستانم گفت : انگشتر حضرت زهرا (س) را تو هم گرفتی تا یک شب به انگشتت بیندازی ؟ گفتم : کدوم انگشتر ؟ گفت : چند روز پیش خانمی در جلسه کنار دیوار نشسته بود و چادرش را روی صورتش کشیده بود . موقع رفتن یک انگشتر عقیق را که قاب طلا داشت به یکی از خانمها داده بود و رفته بود . خوب معلومه که حضرت زهرا (س) بوده که صورتش را نشان نداده است !
نکته : می دانی چرا قربانی این شیادی ها اغلب خانمها هستند ؟
خاطرات تبلیغ ۳۳