27 ) مخاطب هوشمند :
دوستم مرا دعوت کرده بود تا در ماه محرم فقط برای اهل آپارتمانشان صحبت کنم .
جلسه تقریباً خصوصی بود و من با خیال راحت داشتم از حقوق زن صحبت می کردم .
بعد از سخنرانی خانم محترمی که با بلوز و دامن هم به جلسه آمده بود ،گفت : میشه من یک سوالی از شما بکنم ؟
گفتم : بفرمایید .
گفت : چرا شما گفتید ، زن در خانه غیر از دو مورد وظیفه ای ندارد ؟ پس این همه زحمت مردان چگونه باید جواب داده شود ؟
گفتم : آنکه من گفتم از جنبه حقوقی است و از بعد اخلاقی باید بحث جداگانه ای شود . ایشان قبول نمی کرد . بعد کاشف به عمل آمد ایشان در یکی از دانشگاههای ایالت های آمریکا کرسی تدریس دارد .
این را که نشنیدم ، خشکم زد .
تازه این جای خوبش بود ، چون به من گفت : من تنها فرزند پدر میلیاردرم هستم و بعد از ایشان تمام کارخانه ها و املاک پدرم به من رسید . وقتی من برای سرکشی به این جاها می رفتم و باید برای هر امر اداری امضای من زیر برگه ها می بود ، احساس می کردم همسرم سرافکنده می شود ، لذا تمام اینها را به اسم همسرم کردم تا ایشان احساس حقارت نکند ،
و تأکید هم می کرد که از افتخارات زن این است که خودش کارهای خانه را به عهده بگیرد و … .
هر دقیقه که حرف می زد ، از نادانی خودم متنفر می شدم !
دلم می خواست دوستم را که من را در جریان این مخاطب نگذاشته ، پاره پاره کنم !
نکته : مراقب مخاطب هوشمند باشید .
تجربه ای بود که هرگز یادتان نمی رود
http://alzahra-goldasht.kowsarblog.ir