23) دانشجویان : سر کلاس دانشجویی بهم گفت : من از اینکه شما اینطور رو می گیرید و خودتان را به چادر پیچیده اید ، حالم بد می شود . مگر مانتو چه ایرادی دارد ؟ بهش گفتم : اگر 200 تا مرد اینجا باشد و قرار شود من و شما از بین آنها رد شویم چه اتفاقی می افتد ؟ گفت : معلوم است ، به من متلک می گویند . - چرا به من نمی گویند ؟ - چون شما چادر دارید . - مگه روی چادر من جیزی نوشته ؟ - نه ، چادر در خودش این مفهوم را می رساند ! گفتم : این یکی از محسنات چادر است !
دانشجویی سر کلاس گفت : چرا شما مذهبی ها اینقدر برای ما خط قرمز و حد و حدود تعریف می کنید ؟ 60 سال می خواهیم عمر کنیم و اون وقت همه اش بکن و نکن است . گفتم : شما از کجا می آیی ؟ - تهران - از ساعت چند راه می افتی ؟ پنج صبح . - چرا بخودت این همه سختی می دهی ؟ بگیر بخواب و از جوانی ات بهره ببر . - اِ خانم این چه حرفیه ؟ چهار سال به خودم سختی می دهم و عوضش یک عمر نان مدرکم را می خورم . گفتم : ما هم 60 سال سختی می کشیم و یک ابدیت بهره اش را می بریم !
دانشجویی سر کلاس گفت : چرا به ما اجازه نمی دهند در خیابان دوچرخه سواری کنیم ؟ ( اون موقع هنوز شیوع پیدا نکرده بود ) . گفتم : شما چرا پیش پدرت با مایو نمی گردی ؟ با ناراحتی گفت : این چه حرفیه ؟ - پدرت که محرم است ؟ - حتی اگر محرم باشه آدم باید احترام اون حفظ کنه و حرمتش را نگه داره . گفتم : دوچرخه سواری زنان هم حرام نیست ، ولی جامعه حرمت دارد و باید این حریم حفظ شود !
نکته :
1) برای دانشجو جماعت ادله عقلی بهتر از ادله نقلی است .
2) اگر شبهات را خودتان جمع آوری کرده و جوابش را پیدا کنید ، ضایع نمی شوید .
.