گرسنه !
داشتم نگاه می کردم :
دختر کوچولوی یک ساله ای که اصلاً نمی تونست حرف بزنه ، لباس مادرشو گرفت و مادرشو با زحمت به سمت یخچال برد و بعد اونو به یخچال چسبوند ! خندیدم و گفتم : چرا اینجوری می کنه ؟ مادرش گفت : وقتی گرسنه یا تشنه باشه ، اینکارو می کنه !
گریه ام گرفت ! کاش من هم به اندازه ی اون می فهمیدم که روحم تشنه ی معنویت است ! و از شدت فقر معنویت به حال مرگ افتاده است !