روز دوم ماه رمضان
برداشت 1)همین طور که مطالب سخنرانی را آماده می کنم، منتظر پدرم هستم. دیشب به پدرم زنگ زدم که یادتان رفته پول بدهید تا طلاب برای مامان و اموات قرآن بخوانند و پدرم با آشفتگی گفت یادش رفته و فردا صبح می آورد.
برداشت 2) این دفعه چندم است که پیام می دهد کار واجب دارد، با اینکه دیرم شده ولی جواب می دهم. – سلام خانم. من 40 سال دارم، نمی دونم چرا در ازدواجم گره می افتد؟ - می گویم مشخصات خودتون بفرستید. فوری می فرستد : لیسانس حقوق داردو آرایشگر است و با مادر پیرش زندگی می کند، حتی شغل خواهر و برادرهایش را نوشته!
برداشت3) خانمهای عزیز بحث امروز ما تفسیر آیه « و لقد خلقنا الانسان فی کبد » است. رنج ها چند دسته اند : طبیعی، تقصیری، تقدیری، انسان را از رنج گریزی نیست، اما باید آن را مدیریت کند، چون امام سجاد ع، در دعای 7 صحیفه می فرماید :« خدایا مرا به خاطر غم و اندوه از رعایت واجبات و بکار بستن مستحبات باز ندار» !
برداشت 4) خانم بد حجابی، بعد سخنرانی یواشکی بهم می گوید : میشه یه سوالی بکنم؟- بله بفرمایید.- دخترمن 5 سال است که با یک پسری دوست است، به اصرار ما برای خواستگاری آمده اند، اما قبول نمی کنند که حق طلاق را به دخترم بدهند و شوهرم سر این همه چی را بهم زده است. نیم ساعت با او حرف می زنم، حالم دارد بد می شود!
برداشت 5)خواهرم با صدای گرفته وسط حرف خانم زنگ می زند، این دفعه چندم است که زنگ زده و جواب ندادم! نگران می شوم، از خانم عذر می کنم و جواب می دهم.- الو بابا حالش چطوره؟- مگه چی شده ؟ - توی سی سی یو بستریه ! دیگه ادامه حرف اون خانم را متوجه نمی شوم!
برداشت 6) تازه تازه دارم با ماه رمضان آشتی می کنم. شش سال پیش مادرم روز اول ماه رمضان به سفر مشهد رفت و دیگر بر نگشت و هر چیزی از ماه رمضان با مرگ مادرم گره خورد . چند سال طول کشید تا این تداعی معانی ترمیم شود!
برداشت 7) یواشکی جوری که پاشنه کفشم صدا نکند، در سی سی یو دنبال بابا می گردم ! روی تخت خوابیده، آهسته صدایش می کنم، چشمانش را باز می کند، وقتی نیم خیز می شود، خطوط ضربان قلبش مخدوش می شود. از وقتی عمل باز قلب کرده، از بیمارستان می ترسد. می گوید حالم خوب است، نمی دانم چرا نگهم داشته اند؟ او نمی داند که قرار است فردا او را آنژیو کنند!
برداشت 8 ) کولر ماشین باز است، اما احساس می کنم که دارم خفه می شوم. شیشه را پایین می کشم، باد گرمی می وزد، مثل باد گرم قم !
برداشت 9) خسته ام. دلم می خواهد بخوابم و دیگر بیدار نشوم. توی خواب، هیاهوی مسجد و بیمارستان گیجم کرده و من هر چی دگمه پیش نویس را می زنم، باز مطلب منتشر می شود .
برداشت 10) اخبار حوزه را باز می کنم : « مراسم تشییع آیه الله پهلوانی فردا برگذار می شود ». گریه ام می گیرد.
برداشت 11) یا ولی العافیه ، اسئلک العافیه، عافیه الدنیا و الاخره .
پ . ن : آرامگاه مادرم در گلزار شهدای قم است .
همه نوشته هایم در وبلاگ واقعی است .