#المراقبه
روزی زبیده زن هارون الرشید، از کوچه می گذشت. بهلول را دید که در کوچه، چند خانه کوچک با گِل ساخته است.
زبیده از او پرسید: اینها چیست؟
بهلول پاسخ داد: اینها خانه ها و کاخ های بهشتی است!
زبیده پرسید : چند می فروشی؟
بهلول گفت : پنج درهم! زبیده پنج درهم به او داد و خانه ای را مالک شد.
شب هارون الرشید در خواب دید کاخ زیبایی را به زبیده داده اند. سپس وی هراسان از خواب بیدار شده و زبیده را بیدار کرد و پرسید دیروز چه عملی را انجام داده ای که من چنین خوابی برایت دیده ام؟!
زبیده پس از کمی فکر کردن ماجرای خرید خانه از بهلول را شرح داد.
صبح زود هارون الرشید بر سر کوچه بود تا خانه های گلی بهلول را خریداری کند، اما هر چقدر قیمت را بالا برد بهلول راضی بفروش خانه ای به او نشد!
هارون علت را پرسید.
بهلول جواب داد: زبیده ندیده خانه را خرید و تو دیده ای و می خواهی بخری!
بهلول حرف صدها سخنران را یکجا گفته است!
اگر خدا می خواست انسان گناه نکند، می توانست به انحاء گوناگون اینکار را انجام دهد، اما غرض خداوند از خلقت انسان، انجام اعمال صالح اختیاری بوده است، همان چیزی که در فرشتگان امکان ندارد!
برای همین خداوند زمینه های درونی و بیرونی گناه را بوجود آورده است، برای همین جلوی شیاطین را نمی گیرد، برای همین ما خواب بهشت و جهنم را نمی بینیم، برای همین اموات حق ندارند از آن دنیا به ما خبری دهند!
#طرید
@shamimemalakut