#شهادت_امام_صادق
منصور عباسی به حاكم خود در مكه و مدينه پيام داد كه خانه امام صادق(ع) را بسوزان»
حاكم، اين دستور را اجرا كرد، و به خانه امام صادق(ع) آتش افكند به طورى كه شعله هاى آن به در خانه و راهرو آن رسيد.
امام صادق(ع) بيرون آمد و به درون آتش رفت و در حالى كه در ميان آتش قدم مى زد، مى فرمود:
انا بن اعراق الثرى انا بن ابراهيم خليل الله:
«من پسر ريشه هاى زمين هستم، من پسر ابراهيم خليل(ع) مى باشم.»
( يعنى همان گونه كه ابراهيم خليل الله(ع) جدم در آتش نمرودى نسوخت، من هم به اذن خدا نمى سوزم و همان گونه كه لقب جدم اسماعيل (اعراق الثرى) است، يعنى فرزندان او مانند رگ و ريشه درخت در اطراف زمين پراكنده اند، ونابود نمى شوند، ما هم نابود نمى شويم.)
يكى از شيعيان مى گويد: يك روز بعد از آتش زدن خانه امام صادق(ع) در مدينه به محضرش رفتم، ديدم بسيار غمگين است، و اشك از ديدگانش بر صورتش مى ريخت، عرض كردم: «چرا ناراحت و گريان هستى؟»
فرمود: «وقتى كه روز قبل آتش در دالان خانه ام زبانه كشيد، با اينكه من در خانه بودم، دیدم بانوان خانه ، شيون زنان براى حفظ جان خود از آتش، از اين سو به آن سو مى دوند، به ياد ترس و هراس اهل بيت جدم امام حسين (ع) افتادم كه در روز عاشورا، دشمن به خيمه هاى آنها هجوم كرد، در حالى كه منادى دشمن فرياد مى زد، خانه ظالمان را بسوزانيد!»
@shamimemalakut