روز عید قربان 1436، 25000 حاجی که محرم شده بودند، تصمیم گرفتند روانه جمره شوند تا شیطان را رجم کنند، اما وقتی به خیابان 204 رسیدند، عرض خیابان 15 متر بود و طول خیابان 300 متر، حرامیان، راه را از مقابل بستند و جمعیت در بن بست 204 گیر افتاد.
هوا گرم بود و آب تمام شده بود،
فریاد العطش آنها را کسی نشنید! مثل برگ های درخت روی زمین افتادند، تشنه و بی نفس، دست و پا زدند! من نمی دانم در این تشنه جان دادن چه سرّی است؟
آقای رکن آبادی! چه کسی باورش می شود در قرن بیستم، در جلوی چشم هزاران کس و دهها دوربین، از تشنگی جان سپاری و مثل جدت، بی کفن و عریان و غریبانه بخاک سپرده شوی!
من از سرنوشت تو و دیگر شهدای منا، دلگیر نیستم ! زیرا هر کس امیر مؤمنان ع را دوست دارد، باید پیراهن گشادی از بلایا برای خودش بدوزد!
من از سرنوشت شهدای گمنامی که روی دستها چند تکه استخوانشان تشییع می شود ،دلگیر نیستم !
من از سرنوشت مدافعان حرم هم دلگیر نیستم که برای دفاع از حرم اباعبدالله ع، خانواده خود را رها کرده اند! اینها همه به جرم عشق به علی ع جان سپرده اند!
من از سرنوشت خودم نگرانم ! اگر بعد از این همه رجز خوانی و ادعا جای دیگه ای و جور دیگه ای بمیرم، نگرانم !
اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً !
#شهدای_منا
#طرید
@shamimemalakut