#حدیث_درس_خارج_رهبری
#روضه_شب_جمعه_فاطمیه
« عَن عائِشَةَ بِنتِ طَلحَة عَن عائِشَة قالَت ما رَأَیتُ مِنَ النّاسِ اَحَداً اَشبَهَ کَلاماً وَ حَدیثاً بِرَسولِ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) مِن فاطِمَة
دختر جناب طلحه، به نام عایشه ، نقل می کند از عایشه همسر پیامبر ص، میگوید من ندیدم هیچ کس را که از حیث حرف زدن، از حیث صحبت کردن، شبیه باشد به پیغمبر به قدر جناب فاطمه (سلامالله )،
وقتی جناب فاطمه (سلامالله علیها) وارد بر منزل پیغمبر میشد، حضرت ترحیب میکردند، [یعنی] خوشامد میگفتند.
پیغمبر دست مبارک فاطمهی زهرا را می بوسید،
او را در جای خودش مینشاند.
وقتی [هم که] پیغمبر وارد منزل او میشد، او بلند میشد، خوشامد می گفت، دست مبارک پیغمبر را میبوسید.
فاطمه در بیماریِ آخرِ پیغمبر، بر او وارد شد.
با پیغمبر درگوشی صحبت کردند. فاطمه (سلامالله علیها) گریه کرد.
دوباره درگوشی با هم صحبت کردند، فاطمه (سلامالله علیها) لبخند زد و خندید.
عایشه میگوید با خودم گفتم این چه حالتی است. من این خانم را برتر از دیگر زنها میدانستم. معلوم میشود که ایشان هم زنی مثل زنهای دیگر است. یک بار گریه میکند، یک بار خنده میکند.
رفتم خدمتش سؤال کردم که قضیّه چه بود. فرمود: اگر بگویم، افشاکننده هستم !
بعد از رحلت پیغمبر هم باز دوباره سؤال کردم از حضرت.
فرمود: پیغمبر خبر از مردنِ خودش داد، این موجب گریهی من شد.
بعد اطّلاع داد به من که من اوّلین کسی از خانوادهی او خواهم بود که به او ملحق خواهم شد، این خوشحال کرد من را و خندیدم!»
افسوس که چرخ دون ندانست
که با چون تو گلی ستم روا نیست
@shamimemalakut