#میلاد_حضرت_ابوالفضل_گرامی_باد
اتل متل یه بابا ، دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار
اتل متل بچه ها، که اونها رو دوست دارن
آخه غیر اون دو تا، هیچ کسی رو ندارن !
مامان بابا رو میخواد ، بابا عاشق اونه !
به غیر بعضی وقتها ، بابا چه مهربونه !
وقتی که از درد سر، دست میذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون ، فحش میده به بچه هاش !
همون که وقتی هر چی ، جلوش باشه میشکنه
همون که وقتی هر کی ، پیشش باشه میزنه !
غیر خدا و مادر ، هیچ کسی رو نداره
اون وقتی که بابا جون ، موجی میشه دوباره !
دویدم و دویدم ، سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد ، از اون چیزی که دیدم !
بابام میون کوچه ، افتاده بود رو زمین
مامان هوار میزد ، شوهرمو بگیرین !
مامان با شیون و داد ، میزد توی صورتش
قسم می داد بابا رو، به فاطمه به جدّش !
تورو خدا مرتضی ! زشته میون کوچه
بچه داره می بینه ، تو رو به جون بچه !
بابا رو دوره کردن ، بچه های محله
بابا یهو دوید و ، زد تو دیوار با کلّه !
هی تندو تند سرش رو، بابا میزد تو دیوار
قسم می داد حاجی رو ، حاجی گوشی بردار !
مامان دوید و از پشت ، گرفت سر بابا رو
بابا با گریه می گفت ، کشتند بچه ها رو !
بعد مامانو هلش داد ،خودش خوابید رو زمین
گفت که مواظب باشین ، خمپاره زد بخوابین !
الو الو کربلا ، پس نخودا چی شدن ؟
کمک میخوام حاجی جون ،بچه ها قیچی شدن !
تو سینه و سرش زد ، هی سرشو تکون داد
رو به تماشاچیا ، چشماشو بست و جون داد !
بعضی تماشا کردن ، بعضی فقط خندیدن
اونهایی که از بابام ، فقط امروز دیدن !
سوی بابا دویدم ، بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون ، هی به خودم پیچیدم
درد غربت بابا ، غنیمت از نبرده
شرافت و خون دل ، نشونه های مَرده !
ای اونهایی که امروز ، دارین بهش می خندین
برای خنده هاتون ، دردشو می پسندین !
امروزشو نبینین ، بابام یه قهرمونه
یه روز بهم می رسیم ، بازی داره زمونه !
موج بابام کلیدِ ، قفلِ در بهشته !
درو کنه هر کسی ، هر چیزی رو که کِشته
یه روز پشیمون می شین ،که دیگه خیلی دیره
گریه های مادرم ، یقه تونو می گیره !
بالا رفتیم ماسته ، پایین اومدیم دوغه !
مرگ و معاد و عقبی ، کی میگه که دروغه !
شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر
@shamimemalakut