پدرم می گفت :
در زمان قدیم ، پیرمردی بود که در تمام عمرش دریا را ندیده بود ، او را به شمال بردند تا دریا را ببیند .
وقتی به لب دریا رسید ، نگاه تعجب آوری به دریا کرد و گفت :
« دریا اینه ! این که همش آبه ! »
آرزوهای آدمها هم همین جورند ! وقتی آدم بهشون میرسه ، می فهمه که آرزوهایش چیزی نبودند و بیخود این همه تلاش کرده !
این کیفر کسانی است که غیر خدا را هدف زندگیشون قرار دادند !
.
.