#سالروز_شهادت_امیر_کبیر ۲
( پیرامون دستور امیر کبیر برای اجباری شدن واکسن آبله)
امیر به شفقت عمومی قدرت یافته. روزی پاره دوزی را که طفلش مرده آوردند.
امیر به او فرمود: ما که آبله کوبِ مجانی فرستاده ایم!
مرد گفت: ندانستم.
امیر فرمود: پنج تومان جریمه دهد.
مرد گفت: ندارم.
امیر دست در جیب کرده پول به او داد و فرمود: به صندوق جریمه بده. حکم بر نمی گردد! چنان کرد.
چند دقیقه دیگر بقالی را آوردند که طفلش مرده بود. به او نیز هم چنین مقابله و همان معامله شد.
پس از رفتن آن دو فقیر، امیر مانند زن جوان مرده زار زار گریست!
در آن حال میرزا آقاخان رسید. سبب گریه پرسید.
امیر فرمود: خبر مرگ دو اولادم را آورده اند.
میرزا آقاخان مُتوحّش شده که میرزا احمدخان پسر امیر مرده.
ملا زمان به او گفتند: دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از آبله مرده.
میرزا آقاخان جسورانه گفت: این گریه برای دو شیرخوار بقال و چقال است؟!
آن شیرمرد فرمود:
” تمام ایرانی ها اولاد حقیقی منند و من می خواهم نسل ایرانی چندان شود که زمین را فرو گیرد، چرا باید جاهل باشند که به اثر نکوبیدن آبله بمیرند."
@shamimemalakut