فرم در حال بارگذاری ...
#حادثه_گوهر_شاد
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی
زیر چکمه بوی گلهای معطّر داشتند
دست بر ماشه نمیبردند این قزّاقها
شرم اگر که از حرم نه، از کبوتر داشتند..
لحظهای قبل از صدای وحشی فرمان تیر
کودکانی در کنار خویش مادر داشتند
چشم کاشیهای فیروزه به گنبد خشک شد؟
یا از اوّل طرح اِسلیمیِ پرپر داشتند؟
در وصیّتنامۀ سرخ شهیدان دیدهای؟
جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند
#روز_عفاف_و_حجاب
فرم در حال بارگذاری ...
#المراقبه
امروز، توفیق دیدار رهبری حاصل شده بود!
چند متری فاصله بود با آقا، اما نه می گذاشتند جلو بروی ، نه حرف بزنی و نه نزدیک بشوی !
گمانم رفت به قیامت ، از بین اون همه جمعیت، چطوری میخواهیم اهل بیت را پیدا کنیم ؟!
اگر اونها خودشون ما رو پیدا نکنند؟؟؟؟!!!
خیلی جالبه !
برای مامورین انتظامات ، فرقی نداره کی هستی و چه سمتی داری، به همه با چشم شک و تردید نگاه می کنند.
ضمن احترام ،اونقدر دقیق می گردند که آدم به خودش شک می کنه!
پیر و جوان ، رئیس و مرئوس، استاد و شاگرد، همه یکسان توی صف !! هیچ التماس و قسم و آیه هم بکار نمی آید!!
خدایا ! قیامت چه خبر خواهد بود ؟؟؟!!!
« والعاقبة للمتقین »
اهل بیت فقط متقین را پیدا خواهند کرد و لاغیر !
#دیدار_طلاب_با_رهبری
فرم در حال بارگذاری ...
#عید_مباهله
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا… به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبان گیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صف آرایی آن چند نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم علی روح محمد باشد
یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
حمید رضا برقعی
فرم در حال بارگذاری ...
#غدیر
#علامه_امینی ۲۰
متاسفانه در عصر علامه امينى بعضى از نويسندگان عرب در آثار و تاليف هاى خود به چالش با انديشه شيعه پرداختند و از تهمت و افترا به تشيع دريغ نکردند. علامه امينى از اين روش نادرست بسيار نگران بود و به شدت با آن مبارزه کرد.
به همين رو با بسيارى از دانشمندان و عالمان دين از طريق نامه يا ملاقات حضورى تماس حاصل کرد و آنان را به درست نويسى و حق جويى دعوت کرد و از آنان خواست تا جلو نويسندگان کج انديش را با پاسخى علمى و منطقى بگيرند. ايشان همواره از دانشوران و پژوهشگران مى خواست تا از نگارش و سخنرانى هاى تفرقه افکن بپرهيزند.
علامه امينى تاليف کتاب الغدير را بر اين اساس آغاز کرد و هيچ کس پس از مطالعه اين دائره المعارف بزرگ احساس نادرستى از آن نداشت. استاد محمدرضا حکيمى در اين باره مى گويد: “صاحب الغدير در خلال هزارها صفحه مطالعه خويش در کتب قرون گذشته معاصران، به صدها تعبير رکيک، توهين، جعل، افترا، فحش و هتک مقدسات برخورد کرده است، چنانکه خود با لحنى دردناک از آن ها ياد مى کرد، با اين همه در سراسر ۴۵۱۳ صفحه الغدير (تا اين جا که چاپ شده است) همواره وقار يک مصلح دل سوز را با خود داشته و به تعبير خود (به اقتباس از قرآن کريم) « واذا مروا باللغو مروا کراما » بوده است!
هدیه به روح بزرگوار علامه امینی و تمام کسانی که از ولایت امیر المومنین دفاع کردند و در این راه از جان و مال و… خود گذشتند، الفاتحه مع الصلوات!
@shamimemalakut
فرم در حال بارگذاری ...