بهتر است کسانی که در روز هفتم اسفند نمی خواهند رأی بدهند ، پشت شیشه ی ماشین خود بنویسند : ” من ایرانی نیستم ! “ مثل مردم دیگر کشورها که دغدغه انتخابات ما را ندارند ، چون این انتخابات به سرنوشت آنان مربوط نیست !
برای عرض تسلیت رحلت پیامبر ص ، به خانه ی دخترش می روم ! اما آنجا در کوچه همهمه است !
من از همهمه می ترسم !
عده ای جمع شده اند ، صداها به زشتی و دشنام بلند است ! شمشیر ها در هوا می رقصند ، دود و آتش به آسمان می رود !
نزدیکتر می روم . . . وای خدای من ! این که خانه ی مهبط وحی است !
بانویی زخم خورده پشت درب افتاده است !
و مرد ی را دست بسته می برند !
و طفلانی سرگردان و هراسان به هر سو می دوند !
باز من دیر رسیدم ! !
شهر پیغمبر پر از بیداد شد / آسمان لبریز از فریاد شد
نخل ها بر سینه و سر می زدند / طائران عرش پرپر می زدند !
چشم جبرئیل امین مبهوت بود / غرق ماتم عالم لاهوت بود !
کینه توزی را عجب آموختند / قلب مادر را به طفلش دوختند !
آن در و دیوار گلگون گشت وای / فرق حیدر غرق در خون گشت وای !
ضرب سیلی دیده ای را تار کرد / مجتبی با زهرِ آن افطار کرد !
با غلاف تیغ بازویی شکست / شمر ، روی سینه ی مولا نشست !
روی مَه را ، جوهر نیلی زدند / دختری را در کربلا سیلی زدند !
درب ِ بیتِ وحی را افروختند / خیمه ی اهل حرم سوختند !
از دل زهرا برون شد بوی عود / بوی یاس و آتش و اسپند و دود
میخِ در پهلوی محسن درید / تیر شد ،بر حنجر اصغر رسید !
تیغ را قنفذ در عالم تاب داد / دست عباس علی در شط افتاد !
بس نیام و تیغ در رقص آمدند / بوسه بر پهلو و بر بازو زدند !
دست حق در بیعت زنجیر شد / شیر حق بین دو صد خنزیر شد
گنبد نیلی گریبان جاک کرد / عصمت حق را عدو بر خاک زد !
فاطمه یعنی زدن در کوچه ها / مادری را پیش چشم بچه ها !
کیست زهرا ؟ یکه یار مرتضی / هم زره ، هم ذوالفقار مرتضی !
چاره ساز عالمی ، بیچاره شد / کوثر و دخّان ، ز قرآن پاره شد
جای سیلی تا ابد بر روی ماست / تا قیامت میخ در در پهلوی ماست !
ردّ خونِ سینه ات بر جاده است / خاک چادر ، مهر هر سجاده است !
ای که عجّل گفتی و مرکت رسید / عجّلی گو تا فرج آید پدید !
شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر
قبلاً که مراجعین برای مشاوره پیش من می اومدند ، خیلی حساسیت داشتم و خیلی ناراحت و متأسف می شدم .
الان دیگه اون جور نیستم ، و زیاد داغون نمی شوم ! شاید از بس این مشکلات مردم زیاده ! و شاید . . .
بهر حال : منظورم اینه که الان اینجا عادت کردن خوبه یا بده ؟
اصلاً عادت خوبه یا بده ؟
اگه کار خوبی عادت بشه ، بازم ثواب زیاد داره ؟
اگه کار بدی عادت بشه ، از کیفرش کم میشه یا عقوبتش زیاد میشه ؟
چطوری میشه توی کارهای خوب و بد عادت نکرد ؟
چطوری میشه به کارهای سخت عادت کرد ؟
عادت کردن به کار بد عذر موجهیه ؟
خدا عادت برای چی قرار داده ؟
چرا رشته ” عادت شناسی “در موسسات آموزشی تدریس نمیشه ؟
استاد جوادی آملی می فرمود : عادت ، آفت عبادت است !
یه شاگرد دارم که ده ساله فارغ التحصیل شده ، ولی هیچ وقت منو فراموش نمی کنه ! به هر مناسبتی بهم زنگ میزنه ! با اینکه خودش از هر جهت خیلی گرفتاره ، مدام جویای حالم هست !
کاش من هم به اندازه اون ، به امام زمان عج وفادار بودم !