#شیطان (43)
#سلوک_الی_الله
استاد قرائتی نقل می کنند :
در زمان طاغوت ، ساواک ، روحانی گرانقدری را دستگیر کرده بود . سه روز ایشان را شکنجه می دادند که اسمش را بگوید ، در حالی که ساواک اسمش را می دانست و خود او هم به این موضوع آگاه بود !
وقتی دوستانش گفتند : چرا اسمت را نمی گویی و این همه شکنجه می شوی ، در حالی که اینها اسمت را می دانند ؟
وی که بعد از پیروزی انقلاب به شهادت رسید ، گفته بود : اگر اسمم را بگویم و کوتاه بیایم ، خیلی چیزها را باید بگویم ، سر همین یک اسم استقامت کنم ، آنها تا آخرش را می خوانند و از من نا امید می شوند !
واستقم کما امرت . شوری / 15
شیطان را از خود نا امید کنیم !
#ارزشهای_زمینی
#کوتاه_اومدن
یکی بهم می گفت : من خیلی عاجزم ! گفتم : چرا ؟
گفت : وقتی کسی حرفی بهم میزنه ، همون جا ، نمی تونم جواب بدم و سکوت می کنم ، ولی وقتی میام خونه ، یادم میفته چی باید بهش می گفتم ! !
و من فکر کردم ، چرا نعمتی رو که خدا بهش داده ، بدبختی و بیچارگی میدونه ؟
توی ما آدمها ، وقتی یکی ، می بینه بحث فایده نداره و سکوت می کنه ، دیگران می گویند : دیدی چطور کوتاه اومد ! یعنی ضایع شد !
اون وقت ، همه ی معصومین ، کوتاه اومدن در جدال و بگو مگو را ارزش می دانند ، نه ضایع شدن !
تکلیف خودمون روشن کنیم ، با کدوم طرف هستیم ، زمینی ها یا آسمانی ها !
#سلوک_الی_الله
#تغییر
#سازگاری
بعضی ها یه کم جابجا نمی شوند ، تا سایه به سرشون بیفته و میگن : اگه آفتاب کمی اون طرفتر می رفت ، بهتر بود !
یعنی حاضرند سیستم جابجا بشه ، ولی خودشون تکون نخورند !
یه دونه ی گندم که داره از خاک میزنه بیرون ، می بینه بالا سرش سنگه ، کمی جابجا میشه و از اون طرف در میاد ، اون وقت ما …!
یکی از ویژگی های مهم انسان ، که ملائک هم ندارند ، سازگاری است . یعنی جوری تغییر کنی ، که نه سیخ بسوزه ، نه کباب !
#سلوک_الی_الله (144)
ای مهر تو چراغ دل و جان ما ، علی !
یه پاتو وردار !
توی سالهایی که برنامه ی “روایت فتح” شبهای جمعه، میرفت روآنتن پخش تلویزیون…
یه خاطره از یه رزمنده پخش شد که،،،
داستان اینجوری بود:
دوتا قایق، کنار هم ایستاده بودن…
یکی به پشت جبهه میرفت…
یکی به سمت عملیاتی بی بازگشت!
راوی میگفت:
دودل بودم…
یه پام تو این قایق بود،
یه پام تو اون قایق!
شهید…؛(که اسم اش خاطرم نیست)،
به راوی میگه:
“یه پا تو بردار…”
حالا هم…
یکی باید پیدابشه،
تا به بعضی از ماها بگه:
“یه پاتو بردار…”
بگه:
تویی که پیش از ماه رمضون…
یخچالت رو ازگوشت ومرغ، پرکردی!
و ازون طرف، بهیچ مرجعی هم اعتقاد نداری!
ولی روز “عیدفطر"، منتظری ببینی مراجع چی تصمیم میگیرن…
تا بفهمی چند کیلو گندم باید فطریه بدی!
یه پا تو بردار…
و… تویی که میگی؛
اسلام مال 1400 سال پیشه،
ولی ارثیه ی خواهرت رو نصف دادی!
یه پاتو بردار…
آهای خانم… خواهر!
تویی که…
هم میخواى امتیاز زن شرقی رو داشته باشی و، مهریهات رو بگیری،
و هم از مزایای زن غربی بهره مند باشی!
و بجای مشارکت در تولید، فقط بلدی؛
هفتهای یه بار فیس بوک شوهرت رو چک کنی!
یه پا تو بردار…
داداش…
نمیتونی یه زن باربی بگیری…
که هر روز برات(میزان پلی) کنه،
ولی درعین حال…
بوی قرمه سبزی تو راهروی خونهات بپیچه،
و بدون اجازهات، ازخونه بیرون نره…
ولی با هم بشینید اندر وصف سکوت سمفونی بتهون صحبت کنید!
یه پاتو بردار…
روشنفکر امروز… دانشجوی دیروز! نمیتونی برای رسیدن به دورهی تحصیلی بالاتر،
جزوه درسیتو، از هم اتاقیت قایم نکنی،
و الآن تو شبکه های اجتماعی اندر وصف خِساست ایرانی ها و open بودن خارجی ها سر به فیس بوک بکوبی!
تو نیز، یه پاتو بردار…
استاد گرامی…
پژوهشگر ارجمند…
شما هم نمیتونی… جملهی؛
(قلم علما، افضل من دما شهدا) رو، قاب کنی،
و روی دیوار خونهی 400 متریت بکوبی!
در حالیکه افزایش حقوق استاد تمومیت،
از مقالات دانشجوهات بدست اومده!
با عرض پوزش، شما هم،
یه پاتو بردار…
حاجی بازاری دیروز…
و “بیزینسمن” امروز،
تویی که عمراً بتونی رادیکال 4/2 رو حساب کنی!
ولی میخای از احترام یه دانشگاهی برخوردار باشی!
شما نیز حتماً…
یه پاتو بردار…
نمایندهی عزیز…
تویی که پول تبلیغات میلیاردیتو “هِبِه” گرفتی،
نمیتونی بعداً، رانت ندی…
ولی عضو “کمیته حقیقت یاب اختلاس” باشی!
اگه بهت برنمیخوره، شما هم،
یه پاتو بردار…
برخی از “ما"…
خیلی وقتا…
“حالمون خوب نیست”
و بهتره که…
“« یه پامونو، برداریم »”