یک چند سالی استاد راهنما بودم.
برای اینکه بتوانم پایان نامه را به زمان دفاعیه برسانم، برای شاگردانم برنامه ریزی می کردم که در دو ماه اول فیش برداری کنند و در دو ماه دوم فیش ها را بهم الحاق کنند و در دو ماه آخر نقد و بررسی و جمع بندی و نتیجه گیری کنند.
برخی از شاگردان بموقع کار را انجام می دادند و سر وقت فیش و مطلب جمع آوری می کردند و با وجود گرفتاری شان، حضوری و تلفنی راهنمایی می گرفتند و تا دفاعیه، چند بار پایان نامه را مرور می کردیم و نواقصش را برطرف می کردیم.
اما امان از بعضی ها که می رفتند پی زندگی شان و همه ی کارها روی هم تلنبار می شد. پیغام و پسغام من هم فایده نمی کرد!
دو هفته مانده به دفاعیه، با یک عالمه فیش درهم و برهم و ناقص و ناجور می آمدند. من هم شب تا صبح می نشستم و اینها را جمع و جور می کردم، ولی خیلی فایده نداشت! مطالب ناقص و بی ربط و … بودند!
روز دفاعیه، من در مقابل ایراد های ارزیاب محترم، هیچ جوابی نداشتم و خیس عرق می شدم و خودم هم می دانستم پایان نامه او، جایی برای دفاع ندارد وشاگرد هم سر افکنده و خجالت زده!
حالا فکر می کنم روز قیامت که پرونده شیعیان را نزد پدران معنوی شان می گشایند، رسول خدا ص و امیر مؤمنان هیچ جایی برای دفاع از من ندارند و من هم سرافکنده و خجالت زده!
#طرید