10 ) بن بست 204 : اینهایی که گفتم بن بستهایی است که خودت متوجه شان شده ای ، اما خیلی وقتها هست که توی بن بستهایی گیر افتاده ای و خودت از آن بی خبری !
این یعنی خدا رحمتت کند ! آدم توی بن بست دست و پا بزند و خودش نداند ، باید خیلی زنده نباشد !
وقتی به بلای ثروتی ، بدبختی ریاستی ، آفت شهرتی ، مصیبت زیبایی و مستی جوانی و غرور زندگی و . . . دچار شده ای و خیال می کنی شایسته این نعمتها بوده ای ، و باید چهار نعل بتازی و اصلاً پشت سری وجود ندارد که نگاهش کنی ، اما غافل از اینکه اینها ، دام هایی است که در آن سرنگون خواهی شد !
به این می گویند : استدراج ! یعنی نعمتها را پله کنی و درکه درکه به پایین سقوط کنی و خودت ندانی ! به درک اسفل السافلین که می گویند ، همین است !
عرفا می دانند که نعمتها را باید نردبان کرد و درجه درجه صعود کرد ! اینکه با نعمتها صعود یا سقوط کنی ، بستگی به خودت دارد !