24) چیزی در چنته داشته باشید : در آخر مجلس مردم را بلند کرده بودم و رو به قبله دعا می کردم . در همین حین صاحب خانه آمد و در گوشم گفت : کمی طول دهید ، عدس پلو دم نکشیده !
نکته : شما بودید چکار می کردید ؟
.
|
|
موضوع: "بدون موضوع"24) چیزی در چنته داشته باشید : در آخر مجلس مردم را بلند کرده بودم و رو به قبله دعا می کردم . در همین حین صاحب خانه آمد و در گوشم گفت : کمی طول دهید ، عدس پلو دم نکشیده ! . 22) در را نکوبید : روز اربعین با تاکسی به مراسمی می رفتم . راننده موسیقی گذاشته بود . یادم نیست بین ما چه حرفی رد و بدل شد ، وقتی پیاده شدم ، در تاکسی را چنان کوبیدم که صد رحمت به فحش و دشنام ! قبل از اینکه ببینم کجایم چی شده ، نگاه کردم ببینم تاکسی رفته است یا نه ؟ البته به من هم چیز خاصی نشده بود فقط انگار همه ی راه را سینه خیز آمده بودم ! 2) نطق برای انسان کفایت می کند . 3 ) خدا از اهل ایمان توقع بیشتری دارد . 4 ) خدا در تربیت بندگانش رودروایستی ندارد ! . 24) چیزی در چنته داشته باشید : در آخر مجلس مردم را بلند کرده بودم و رو به قبله دعا می کردم . در همین حین صاحب خانه آمد و در گوشم گفت : کمی طول دهید ، عدس پلو دم نکشیده ! . 23) دانشجویان : سر کلاس دانشجویی بهم گفت : من از اینکه شما اینطور رو می گیرید و خودتان را به چادر پیچیده اید ، حالم بد می شود . مگر مانتو چه ایرادی دارد ؟ بهش گفتم : اگر 200 تا مرد اینجا باشد و قرار شود من و شما از بین آنها رد شویم چه اتفاقی می افتد ؟ گفت : معلوم است ، به من متلک می گویند . - چرا به من نمی گویند ؟ - چون شما چادر دارید . - مگه روی چادر من جیزی نوشته ؟ - نه ، چادر در خودش این مفهوم را می رساند ! گفتم : این یکی از محسنات چادر است ! گفتم : شما از کجا می آیی ؟ - تهران - از ساعت چند راه می افتی ؟ - پنج صبح . - چرا بخودت این همه سختی می دهی ؟ بگیر بخواب و از جوانی ات بهره ببر . - اِ خانم این چه حرفیه ؟ چهار سال به خودم سختی می دهم و عوضش یک عمر نان مدرکم را می خورم . گفتم : ما هم 60 سال سختی می کشیم و یک ابدیت بهره اش را می بریم ! گفتم : شما چرا پیش پدرت با مایو نمی گردی ؟ با ناراحتی گفت : این چه حرفیه ؟ - پدرت که محرم است ؟ - حتی اگر محرم باشه آدم باید احترام اون حفظ کنه و حرمتش را نگه داره . گفتم : دوچرخه سواری زنان هم حرام نیست ، ولی جامعه حرمت دارد و باید این حریم حفظ شود ! 2) اگر شبهات را خودتان جمع آوری کرده و جوابش را پیدا کنید ، ضایع نمی شوید . 25) جا نگذارید : یک دهه جای با کلاسی وباسوادی دعوت شده بودم که هیچ جوری نمی شد اون جا ماست مالی کنی . یادم نیست روز چندم بود تا رفتم روی صندلی نشستم و با لبخند ملیح مشغول احوالپرسی شدم و در همین حین دستم را توی کیفم کردم ، انگار برق مرا گرفت . کتابم نبود . باز دوباره با همان ظاهر سازی ، داخل کیفم را گشتم ، انگار دارم دنبال سنجاق می گردم . نه خیر کار خدایی بود ! آنقدر با عجله آمده بودم ، کتابم را جا گذاشته بودم . در این مواقع بحرانی این ذکر را می خوانم : اللهم انی اسالک بفاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک . چند روز برای دوره روش سخنرانی به قم رفته بودم . دوره خیلی طول کشیده بود و صدای حاج آقا در امده بود . رفتم به مسئولش گفتم : از من همین امشب آزمون کتبی بگیرید و فردا اول صبح آزمون عملی تا من زود بروم ، تا حاج اقا مأمور نیاورده اینجا ! فردا صبح ساکم را جمع کردم و گذاشتم دم در تا وقتی سخنرانی کردم بروم . اصلاً حواسم جمع کارم نبود . وقتی با بلند گو اعلام کردند : فلانی بیاید برای سخنرانی ، همه می گفتند : چه اعتماد بنفسی ، چه شهامتی ، خیال می کردند برایشان افه گذاشته ام در حالی که از داخل شکمم خبر دار نبودند که داشتند رخت می شستند . چند شب بود نخوابیده بودیم و همه خسته بودیم . تمام محتوای سخنرانی را از اشرف مواد و سایر مواد به ترتیب چیده بودم که هم از آنها استفاده کنم و هم اگر ارزیاب خواست بهش ارائه بدهم . رفتم پشت تریبون سالن همایش و شروع کردم به سخنرانی با تمام قواعدی که اموزش داده بودند. خداییش هم داشتم می ترکاندم که یهو دیدم اشرف موادم ( آیات و روایات مربوطه ) نیست . اشرف مواد امتیاز مهمی در سخنرانی دارد . ظاهراً توی ساک جا گذاشته بودم . پشت تریبون خشکم زد . آخر من چند دفعه همه چیز را چک کرده بودم . دوباره آویزان اهل کساء شدم . چه اتفاقی افتاد ؟ ارزیاب های دوست داشتی گفتند : لازم نیست ادامه دهید ، آنقدر تا اینجا خوب مطالب را ارائه دادید که کافی است ! 2) داخل آستر کیفتان متن سخنرانی داشته باشید ! 3) اعتماد بنفس خود را از دست ندهید . با کمترین اضطراب و استرس بقیه محفو ظات شما هم می پرد . 4) این زمان شرایط خوبی برای راضی شدن به قضای الهی است ! |
|
| کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان |