از ارگانی بهم زنگ زدند و دعوت بکار کردند . من قبول نکردم و حسابی دلخور شدند .
خانم طلبه ای را به جای خودم معرفی کردم .
اصلاً راضی نبودند و می گفتند : نیروی بی تجربه بدرد ما نمی خورد ، فقط باید خودت باشی !
از من اصرار که این هم می تواند و از آنها انکار ! تا اینکه راضی شدند !
.
بعد از شش ماه تماس گرفتند :
خانم عجب چیزی فرستادی ! محشره !
دیگه مثل اینو نداری بفرستی !
خوشحال بودم که طلبه ام آبرو داری کرده است !
یاد جر و بحث ملائکه با خدا افتادم ، که به خدا اعتراض کردند و خدا گفت :
قال انی اعلم ما لا تعلمون ! بقره/ ۶
و حالا فکر می کنم من چقدر خودم را ، به ملائک اثبات کرده ام ؟
کاش برای خدا آبروداری کرده باشم !
.