#لبیک_یا_حسین
باز در بین حسرت و شادی
دلِ آشفته در به در شده است
خبر خوبِ تازه ام این است :
دوستم عازم سفر شده است
هیجانی غریب دارد او
حق ندارم که غرق غم باشم
کربلایی شدم حلالم کن
میروم اربعین حرم باشم
میدهم با کنایه و شوخی
ضمن خندیدنم جوابش را
من حلالت کنم؟ نخواهم کرد
مگر اینکه ببینی خوابش را
شرط دارد رفیق! آسان نیست
که حلالت کنم به این زودی!
باید ای دوست مطمئن باشم
به منِ ساده میرسد سودی
شرط دارد؟ ولی… بگو! باشد
چاره ام چیست؟ عازمم فردا
بغض و خنده چقدر قاطی شد
به خدا گریه لازمم فردا
از نگاهش سوال میبارد
گرم توضیح میشوم حالا
میروی کربلا به یادم باش
زائر اربعینیِ آقا …
جای من گریه کن کمی لطفا
اگر آبی به دستتان دادند
یا اگر دختری زمین افتاد
یا اگر ظهر شد اذان دادند
جای من گریه کن اگر در راه
تازه شد درد زخم پاهایت …
روضه خوان از رقیه حرفی زد
بین فریاد وا حسینایت
یا اگر که خدا نکرده خودت
خسته بودی به قدر یک عالم
چادرت در مسیر خاکی شد
تنه ای زد کسی به تو محکم
آخرش هم… بایست رو به حرم
جای من مدتی نگاهش کن
بگو آقا رفیق من بد نیست
یا اباالفضل! سر به راهش کن
بگو از کاروان که جا مانده
ناخوش است و عجیب دلتنگ است
حسرت کربلا به دل دارد
گرچه حتما کمی دلش سنگ است
اذن میخواهد از شما آقا
تا بیاید به کربلا یکبار
حرمت را ندیده تا امروز
همه ی غصه های او به کنار
باقی صحبتم بماند چون
وقت تنگ است و حرفها بسیار
قول دادی که یاد من باشی
چشم! هستم سر قرار و مدار
کوله اش را به دوش میگیرد
میشود سمت کربلا راهی
زیر لب با گلایه میگویم
چه خداحافظی جانکاهی !
برو ای زائر! ای رفیق شفیق !
که دعا میکنم من از امشب
به سلامت به مقصدت برسی
رهرو راه حضرت زینب
که در آن راه باورم این است
ماه آبان بهار خواهد بود
و برای قدم زدن هایت
جاده چشم انتظار خواهد بود …
#اربعین
@shamimemalakut