آخرین دست نوشته #شهید_چمران_قبل_از_شهادت
… ای پاهای من ، می دانم شما چابکيد، می دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقيبان ربوده ايد ، می دانم فداکاريد ، می دانم که به فرمان من به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می آئيد ، اما من آرزوئی بزرگتر دارم ، من می خواهم که شما به بلندی طبع بلندم ، به حرکت در آئيد ، به قدرت اراده آهنينم محکم باشيد ، به سرعت تصميمات و طرح هايم سريع باشيد . اين پيکر کوچک ولی سنگين از آرزوها و نقشه ها و اميدها و مسئوليتها را به سرعت به هر نقطه دلخواه برسانيد .
در اين لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنيد . شما سالهای دراز به من خدمت کرده ايد ، از شما می خواهم که اين آخرين لحظه را به بهترين وجه ادا کنيد . ای پاهای من سريع وتوانا باشيد ، ای دستهای من قوی و دقيق باشيد ، ای چشمان من تيزبين و هوشيار باشيد ، ای قلب من ، اين لحظات آخرين را تحمل کن ، ای نفس ، مرا ضعيف وذليل مگذار ، تا چند لحظه بيشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عميق و ابدی آرامش خود را برای هميشه بيابيد و تلافی اين عمر خسته کننده و اين لحظات سنگين و سخت را دريافت کنيد. من ، چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم ….
دیگر شما را زحمت نخواهم داد.دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد.دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس ،لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.
خدايا! وجودم اشک شده ، همه وجودم از اشک مي جوشد ، می لرزد ، می سوزد و خاکستر می شود. اشک شده ام و ديگر هيچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ريخته شوم و از وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسيم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگيرد .
خدايا ترا شکر ميکنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هيچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است می توان دست به اين باب شهادت زد و پيروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسيد .”
@shamimemalakut