یک ایستگاه اشتباهی پیاده شدم، لذا مجبور می شوم خیابان کنار حرم بی بی را ، پیاده طی کنم . ظهر است و هوا گرم . به پیاده رو پناه می برم . دست فروش ها راه را تنگ کرده اند . هر کدامشان متاعی عرضه می کند و اصرار در خریدن ! جوراب ، دم پایی ، تی شرت… بیشتر »
آرشیو برای: "خرداد 1396, 04"
حسینیه خیلی شلوغ است و هوا بسیار گرم . توی یه زاویه جا پیدا کردم که هر کس میاد توی حسینیه ، اول منو می بینه و بازار حال و احوالپرسی گرم میشه ! مریم کنارم نشسته و مثل مشاوران کاندیدا های ریاست جمهوری ، بهم اطلاعات میرسونه ! کمی بالاتر از من ،… بیشتر »